برگی از عبرت های تاریخ (نشریه357)
خشنودی اقوامش را بر رضایت خدا ترجیح داد!
مصقلة بن هبیره شیبانی، از جانب امام علی علیه السلام ، به کارگزاری یکی از شهرهای فارس، برگزیده شد و در طول زمامداری خود، اموال بیت المال را به اقوام و خویشان خود، بذل و بخشش نمود.
این خبر به امیرمؤمنان رسید. آن حضرت، او را بلافاصله برکنار و طی نامه ای به او نوشتند: « امّا بعد؛ از بزرگ ترین خیانتها، خیانت به امّت است و بزرگ ترین دغلکاری بر مردمان یک شهر، دغلکاری حاکم آنان است. نزد تو از مال مسلمانان، پنج هزار سکه است. آن را در هنگامی که فرستاده من نزد تو می آید، برایم بفرست؛ وگرنه، وقتی نامه ام به تو رسید، نزد من می آیی؛ چرا که به فرستاده ام گفته ام که پس از وارد شدن بر تو، رهایت نکند، مگر آن اموال را بفرستی. والسلام!»
در این مورد، از ذهل بن حارث چنین نقل شده است: مصقله مرا به محلّ اقامت خود فراخواند و گفت: به خدا سوگند، امیرمؤمنان، این ثروتها را از من می خواهد و من آنها را به خویشانم داده ام و بر پرداخت آن ناتوانم. به وی گفتم: اگر مایلی، یک هفته دستور را به اجرا نگذارد تا از خویشانت آن را جمع کنی. گفت: نمی خواهم آن را بر خویشاوندانم تحمیل کنم یا از کسی درخواست کنم!!.
به او گفتم: این مرد (علی (ع)) ، چنین نیست که از اموال مسلمین بگذرد و چیزی را به تو نمی بخشد. او هم ساکت شد.
یک شب از این گفتگو نگذشت که مصقله به معاویه پیوست و رضایت خویشان خود را بر امام و آخرتش ترجیح داد...